» امیرالمومنین(ع)-عید غدیر
» نشسته ام که برای دلم هوار کنم-عاشقانه
» چشم مرا پیاله ی خون جگر کنید-مناجات با خدا
» الحمدلله الذی جعلنا من المتمسکین بولایة امیرالمومنی
» سوا نكن مطلب ارسالی ازhour-al-housain
» شهادت امام موی کاظم(علیه السلام)
» حسن جان
» راضیم و رضایت یزدانم آرزوست
» حسن جان
» برای بانوی آب و آینه
» غزل مصیبت بستر شهادت حضرت زهرا (س) (پـوشيه زدنـت مي كُــشد مرا)
» يا زهرا
» غزال
» غزال
» آجرک الله یا صاحب الزمان (عج)
» «مزار بی نشانه»
» ای خدا خانه ات آباد ، خرابم کردی
» مهدی جان
» باز این چه شورش است که در خلق عالم است...
» حضرت زهرا(علیها السلام)در قیامت
درباره ما

اللهم صل علی محمد و ال محمد و عجل فرجهم واحفظ و اید قائدنا الامام السیدعلی الحسینی الخامنه ای والعن واهلک اعدائهم اجمعین من الاولین والآخرین...
نویسندگان
پیوندهای روزانه
دیگر امکانات

<-PollName->

<-PollItems->

خبرنامه وب سایت:





آمار وب سایت:  

بازدید امروز : 133
بازدید دیروز : 14
بازدید هفته : 177
بازدید ماه : 173
بازدید کل : 88354
تعداد مطالب : 43
تعداد نظرات : 8
تعداد آنلاین : 1

پیوندهای وبگاه
» مباحثه
» حسن جان
» دل گراف | delgraph
» جزیره مجنون
» روضه
» اهل بيت غزل
» زهرُالعسل
» تصویر دل
» پایگاه اشعار آیینی
» جواد حیدری
» یاحبیب الباکین
» طلوع ستاره
» سلطان عشق
» قطعه26
» سـواد آیـنه
» ابر و باده
» منتظر مهدی
» ردیاب خودرو

تبادل لینک هوشمند
برای تبادل لینک  ابتدا ما را با عنوان انتظار و آدرس mahdi.133.LXB.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.





آرشیو مطالب
موضوعات مطالب
برچسب‌ها
امیرالمومنین(ع)-عید غدیر
+ نویسنده Revenger در دو شنبه 29 مهر 1392 |

کار من نیست که بنشینم املات کنم

شان تو نیست که در دفترم انشات کنم

 

عین توحید همین است که قبل از توبه

باید اول برسم با تو مناجات کنم

 

سالی یک بار من عاشق نشوم می میرم

سالی یک بار اجازه بده لیلات کنم

 

همه جا رفتم و دیدم که تو هستی همه جا

تو کجا نیستی ای ماه که پیدات کنم؟

 

پدر خاکی و ما بچه ی خاکی توایم

حق بده پس همه را خاک کف پات کنم

 

از تو ای پیر طریقت که سر راه منی

آن قدر معجزه دیدم که مسیحات کنم

 

از خدا خواسته ام هر چه که دارم بدهم

جای آن چشم بگیرم که تماشات کنم

 

تو همانی که خدا گفت: تو ربُّ الارضی

سجده بر اَشهد ان لایی الّات کنم

 

مثل ما ماه پیمبر به خودت ماه بگو

اشهد انّ علیّاً ولی الله بگو

 

آینه هستم و آماده ی ایوان شدنم

آتشي هستم و لبريز گلستان شدنم

 

چند وقتی ست به ایوان نجف سر نزدم

بی سبب نیست به جان تو پریشان شدنم

 

سفره ی نان جویی پهن کن ای شاه عرب!

بيشتر از همه آماده ي مهمان شدنم

 

آن که از کفر در آورد مرا مِهر تو بود

همه اش زیر سر توست مسلمان شدنم

 

از چه امروز نیفتم به قدومت، وقتی...

ختم شد سجده ی دیروز به انسان شدنم

 

روی خورشید تو خورشید پرستم کرده

با تجلّی تو در معرض سلمان شدنم

 

ده ذی الحجه ي من هجده ذالحجه ي توست

هشت روز است که آماده قربان شدنم

 

جان به هر حال قرار است که قربان بشود

پس چه خوب است که قربانی جانان بشود

 

شان تو بود اگر این همه بالا رفتی

حق تو بود که بالاتر از این جا رفتی

 

شانه ی سبز نبی باطنش عرش الله است

تو از این حیث روی عرش معلّا رفتی

 

انبیا نیز نرفتند چنین معراجی

انبیا نیز نرفتند تو اما رفتی

 

به یقین دست خدا دست پیمبر هم هست

پس تو با دست خودت این همه بالا رفتی

 

باید این راه به دست دگری حفظ شود

علت این بود که تا خیمه ي زهرا رفتی

 

تو ولي هستی و منجیِ ولایت، زهراست

تو هدایت گری و روح هدایت زهراست

 

آی مردم به خدا نیست کسی برتر از این

ازلی طینتِ اول تر و آخرتر از این

 

تا به حالا که ندیدند و بعد از این هم...

اسد الله ترين حضرت حیدرتر از این

 

هیچ کس نیست گه عقد اخوت خواندن

بهر پیغمبر اسلام برادرتر از این

 

رفت از شانه ی معراج نبی بالاتر

به خدا هیچ کجا نیست کسی سرتر از این

 

آن دو تا "ذات" در این مرحله یک "ذات" شدند

این پیمبرتر از آن، آن پیمبرتر از این

 

دستِ گرم پدر فاطمه در دست علی ست

بعد از این، بارِ نبوت همه در دست علی ست

علي اکبر لطیفیان

نشسته ام که برای دلم هوار کنم-عاشقانه
+ نویسنده Revenger در یک شنبه 21 مهر 1392 |

نشسته ام که برای دلم هوار کنم

جواب کرده طبیبم، بگو چه کار کنم؟

 

اجازه هست بگویم چقدر خسته شدم

اجازه هست که نفرین به روزگار کنم؟

 

نگاه کن چقدر رنگ و روی من زرد است

چگونه این همه پاییز را بهار کنم؟

 

برای باختنم هیچ در بساطم نیست

ولی دوباره هوس کرده ام قمار کنم

 

چقدر ساده مرا گیسویت به بند کشید

خدا نیاورد آن روز را فرار کنم

 

اگر دو چشم تو، یعنی دو تا غزالت را

خدا به من بدهد، شیر را شکار کنم

 

من: عاشق تو، تو: معشوق من، بفرمایید

ازین دو تا به کدامینش افتخار کنم؟

 

من عاشق تو نبودم که آخر عمری

کنار زلف تو تسبیح اختیار کنم!

 

ببین در آب خودت را و حق بده بعداً

نمی توانم اگر گریه را مهار کنم

 

ازین به بعد حلالت نمی کنم بروی

چقدر پنجره را خرج انتظار کنم؟

 

ببین چگونه گرفتار کرده اید مرا

بگو چه کار کنم من بگو چه کار کنم؟!

نه پای رفتن دارم، نه روی رفتن... آه!

خدا نخواست ازین دردسر فرار کنم

 

بزرگ نیستم اما فقط اجازه بده

که سر فدای شمای بزرگوار کنم

علی اکبر لطیفیان

تمامی حقوق مادی و معنوی این وبگاه محفوظ و متعلق به مدیر آن می باشد و کپی برداری از مطالب تنها با ذکر منبع مجاز است...